اولین باری که از سر کلاس دانشگاه منو انداختن بیرون
واسه این بود که ماژیک نمینوشت
استاد گفت :
چرا این نمینویسه ؟
.
.
.
منم گفتم دکمه شو بزن ...
استاد دو ثانیه به ماژیک نگاه کرد
بعد دیگه هیچی من خودم رفتم بیرون....)
برچسبها:
. . .وقتـے بغض مـے ڪرבم
. . .فقطـ بغلم مـیڪرבی و مـیگفتـے
برچسبها:
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم ، یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟
برچسبها:
قلب من با تیغ کسانی زخم برداشت که
از آنها انتظار محبت داشتم
نه فراموشــی!!
برچسبها: